زبانحال امام جواد علیهالسلام قبل از شهادت
از بس که پای تا سرم آتش گرفت وسوخت شیرازه های پیکرم آتش گرفت و سوخت آتش ز جـان سـوخـته ام شعـله می کـشد از آن زمان که مادرم آتش گرفت و سوخت از کــودکـی ز خــاطـرۀ رنــج مــادرم تا پای مرگ خاطرم آتش گرفت و سوخت زهـرم دهیـد باز، مگـر راحـتـم کـنـیـد در کنج حجره بسترم آتش گرفت و سوخت مثل کـبـوتری که فـقـط بـال و پَـر زند این بازماندۀ پرم آتش گرفت و سوخت خـواهـر نـداشـتـم که عــزاداری ام کـند از راه دور دخترم آتش گرفت و سوخت جـسم مذاب را چه غم از هُـرم آفـتـاب خورشید هم ز پیکرم آتش گرفت و سوخت این چند ساعتی که عطش را چـشیـده ام با یا حسین، حنجرم آتش گرفت و سوخت دل پای مرگ حضرت لیلا به ناله گفت: مجنون منم که دلبرم آتش گرفت و سوخت انـگــار مـی شـنـیـدم عــزای ربــاب را می گفت: کام اصغرم آتش گرفت و سوخت با ایـنکه جان تــازه و جـسم جـوان من از کینه های همسرم آتش گرفت و سوخت بـالای تـربـتـم بـنـویـسـیـد: عــمـر مـن از غصّه های مادرم آتش گرفت و سوخت |